Monday, June 17, 2013

فتوا


عباس عزیزی

فتوا
مفتی ما فتوا داد رسانه ها ممنوع
جهاد علیه ژورنالیستان سر و صدا ممنوع

سریال و فیلم حرام است و ورزش خود کفر
پیام بازرگانی جنایتٰ، خبر ها ممنوع

به خانه های تان تلویزیون دیگر کنید سنگسار
ریموت کنترول مرتد است و هرکجا ممنوع

وکیل ها در پارلمان زاییده است قانون
پس ازین گریه آزاد است و خنده ها ممنوع

به مزرع سبز وطن بکارید گل تریاک
کشتن و قتل جهاد است ولی دوا ممنوع

رشوت خوری حلال است چون شیرمادر
حرام ها حلال است و حلال ها ممنوع
ع ع

Sunday, June 16, 2013

ملت بار دیگر شهید

ملت بار دیگر شهید

این بار کسی نمیتواند اشک نریزدو نفرین نکند کسانی را که در جهنم وحشتناک افکار شان به طمع بهشت نفس می کشد و انسان ها را تکه تکه می کند. نفرین به شماها ای گروهی که نه حس انسانیت دارید و نه فکر اسلامیت و نه درکوطنداری.. نمی دانم شما از کدام طبقه و جنس هستید؟ کدام خون در رگهای کثیف شما جریان دارد؟.. اما تو خواننده هیچ از خود پرسیده ی که این خونخواران تاریخ و ذلیل مردان بی منطق به بهانه جنگ با دولت هر بار از پیرمرد که صبح تا شام بار می کشد تا لقمه ی نانی برای شب بیابد انتقام می گیرد، از جوانی که هنوز سرگردان هویت اش است تا کاری پیدا کند و شانزده سال تحصیلش بیهوده نشود بی رحمانه قربانی می گیرد، از عابر پیاده و خاک آلودی که برای یافتن کار در چوک ها منتظر ایستاد است انتقام می گیرد نه آنهای که با موتر های ضد گلوله از پیش چشمان منتظر عابرین می گذرد و نه آن کاخ نشینان بی خاصیت و بزدل و ترسو که در سنگر اعتماد مردم پناه گرفته است.. هر روز باید این ملت قربانی بدهد و هدف شوم انفجار و انتحار قرار بگیرد و آن خوش دل ازسر قبر همخونش فریاد بزند که بله طالبان برادر ماست.. تاکی؟ تاکی این قصابان گوشت آدمی به صفت برادر تو است.. تا کی باید آنها را به عنوان هموطن خواند.. مگرنه اینکه هموطن شریک غم و شادی است و آیا چنین احساس همدردی را می بینید که این برادران ناراضی داشته باشد.. و هر روز باید جنازه ها به هوا پرتاب شود و کابل و بلخ و گوشه گوشه کشور مسلخ قربانیان بی گناه و بی دفاع برادران ناراضی باشد و ما با مذهب تضرع و منطق خواهش در پیشگاه آنان زانو بزنیم و همه ارزش ها را نادیده گرفته که مهم نیست این همه آدم کشتی و این همه سر بریدی و این همه جنایت کردی بیا در دامن دولت قانون ترا میخشد،عجببخشندگی، گویا از کیسه خلیفه می بخشد مگر قانون برای چه و برای کیست؟ فقط چند تا غریب باید در پنجه آن اسیر باشد و طالب با این همه جنایت آزاد و عفو.. عجبا که کشور در کام شب و سیاهی فرو می رود و کسی حاضر نیست قبول کند ولی ما از همین جا فریاد می زنیم که ای کاخ نشینان که شما در پناه خلق خود را حفظ کرده اید ولی این آتش برافروخته دامن شما را نیز خواهد گرفت و اگر این ملت بار دیگر به خشم آمد دیگرهیچ قدرتی نخواهد بود که جلو شان را بگیرد و حتی کشتن و فرو کردن در گورهای دسته جمعی و شلیک گلوله های آتشین و زیرتانگ ها له کردن و نابود کردن وپخش گاز اشک آور از جنس جهنمی ترین وسایل... این همه پول و اسلحه و تاکتیک نظامی و برنامه های جنگی و همکاری های بین المللی اگر نتواند جلو طالب را بگیرد پس کدام نیرو با کدام نظام می تواند آنها را مهار کند، تویی که از خون ملت نان می خوری و از اعتماد ملت در قصرها نفس می کشی مگر احساس مسولیتنمی کنی که باید از جان و مال و ناموس این مردم دفاع کنی پس این چگونه دفاعی است و چه گونه تاکتیک و جنگیدن در مقابل دشمنان قسم خورده که برای نابودی ملتت و کشورت پا لوچ کرده است، این چگونه منطقی است که هر روز سری معلم مظلوم کشورت را از تن جدا می کند و کودکانت را در مکتب مسموم و متوحش می نماید و کارگران برهنه و مادران نقاب پوش و دوشیزه گان اسیر و جوانان سرگردان و ملت محکوم تاریخ بدنام کشورت را قربانی اهداف شوم انتحاری می کند و باز هم به آنها برادر خطاب می کنی.. مگر شرط برادری کشتن است؟ و بخاک و خون کشیدن؟.. و چند فرصت طلب دیگر نیزدر اطراف میچرخد تا توجیه کننده اعمال تو و خودشان باشد به جز آنهای که در مرزها از حریم حیثیت و شرف کشور دفاع می کند و به جز آن رزمنده گان که در میدان نبرد با دشمن می جنگد و شهید میشود.. از یک طرف اردو و پلیس در جنگ آنها فرستاده میشود تا با دشمن بجنگد و از طرفی دیگر آنها برادر خطاب می شود.. این چه سیاستی است که تا حال در حیات سیاسی هیچ ملتی سابقه نداشته است. مگر این شهدای که هر روز چه در جنگ و چه در چهارراه ها پرپر می شود هیچ ارزشی ندارد که هویت شان با فریاد پوچ و بی نتیجه برادری گمنام شود و دیگر هیچ!.. ما وقتی یک حکومت را عادل و سربلند میخوانیم و میدانیم که شجاعمندانه در هر شرایطی از مردمش دفاع کند و نگذارد که خون بی گناهان پامال شود.. دیگر خود قضاوت کنید و بیندیشید..

نویسنده: م. حسین رامش
Top of Form


Sunday, June 9, 2013

اشک

م. حسین رامش

اشک
مرا بگذار بگریم، چون، هوا طوفانی و سرد است
و ابری تیره هم حتی، نشان غصه و درد است
مرا بگذار بر گردم به خلوت گاه راز خویش
نگاهم را ببین اکنون چگونه خاموش و سرد است
کسی از من نپرسید تا بداند راز اشکم را! 
کسی باور نکرد هرگز که قلبی زخمی پر درد است
من از دردی که می گویم فقط خود آشنایم بس!
کسی هر گز نمی داند که این اندوه یک مرد است
مرا هر چیز گریزان است و حتی مرگ هم دشمن
ولی ای آرزو برگرد که حتی مرگ نامرد است
 کجایی ماهتاب ما طلسم تاریکی بشکن!
بیا در کلبه ی احزان که امشب تاریک و سرد است
من از ساغر نمی گویم، که دردم را دوا باشد
من از دلبر نمی خوانم؛ نگاهش هاله گرد است
کسی شاید بهاران را بهشت خویش پندارد
برای من گل و بوستان فقط پژمرده و زرد است
من از خود هر چه می گویم نشان خستگی پندار
که گویا روح من چیزی شبیه مرغ شبگرد است
چگونه خویش را یابم نمیدانم در این تصویر
که پر از صحنه شومی جدال و جنگ و نبرد است
نگاهم روی دل چرخید؛ "حسین" از عمق دل می گفت
دلا فکر وصال امشب مرا همراه و همدرد است

 م. حسین رامش

Saturday, June 1, 2013

عکس های جدید از لعل و سرجنگل


عکس از جاهای مختلف لعل و سرجنگل 
عکاس: انجنیر علیداد لعلی














بیاد آور

عارف شریفی نژاد

«بیاد آور...!»

بیاد آور شـبی که بود شبخــند
چه زیبا میزدی با غمزه لبخـند

چه خوب با دست پر مهرت تنم را
به روح زندگی میـدادی پیــوند

همان شب که نگــاهم را کشیدی
به رخسارِ چو ماهِ خویش در بند

شـبی که کفـــترِ آشفــــته ام بود
به پشت بام مهرت شاد و خرسند

شبی که حمله کرد عشقت بمن چون
ملالــی دشمنش در دشت مــیوند

شبی که گفتمت: من می پرسـتم
ترا ای جان من! بعد از خـداوند

به یاد تو و آن شب زنده هســتم
مرا در عصمت عشق تو سوگند!

ببخشی گر ز یادم رفـتی روزی
که چترِ مرگ بر من سایه افکند

عارف شریفی نژاد
11/3/1392
غور
Top of Form


Thursday, May 30, 2013

کار خارجیست


عباس عزیزی
دزد را گرفت و محکمه گفت کار خارجیست
خر کرد پیش همه، گفت کار خارجیست
دی روز بود که زلزله ی شد به شهرما
پرسید چون دلیل زلزله گفت کار خارجیست
حاجی ز پرخوری شکم درد گشته بود
به مستراح دویده گفت کارخارجیست
نازای بود همسر ارباب قریه مان
اکنون صاحب پسر شده گفت کارخارجیست
غلام رستم تکلیف بواسیر روده داشت
در مجلس کرد حادثه گفت کار خارجیست
با هفت قلم آرایش دختری بی شوی پیر شد
با ناز آرمیده گفت کار خارجیست
واعظ که هیچ حرف نداشت کسی بشنود
با خویش کرد موعظه گفت کار خارجیست
در پارلمان وکلا چپلق جنگی داشت
پرسیده شد ز حادثه گفت کار خارجیست
کابلبانگ را بیرقی چور کرده اند
کرزی بدون واهمه گفت کار خارجیست
هوشیار و رند بود دزدان شهر ما
کور و کر و دیوانه گفت کار خارجیست
شاعرکه دیدشعرش را هیچ کس نخواند
با خویش کرد زمزمه گفت کار خارجیست

Friday, May 17, 2013

خرافات و راه های رهایی از آن

محمدرضا احسان

امروزه در بسیاری از جوامع دنیا باور ها تغییر کرده و مردم از باور های خرافی و باورهای دیرینه رو گردانیده و به تعقل و خرد ورزی روی آورده اند.  بعضی باور های ابتدایی، کور کورانه و دیرینه جایش را به استدلال، برهان، و عقل گرایی داده است که در نهایت به شکل مثبت در جوامع یاد شده تاثیر داشته و آن جوامع را از هر لحاظ در رده های بالاتری رسانده است. درست در خط تقابل کشور هایی هم هستند که جوامع شان غرق در خرافات و باور های کور کورانه و دیرینه هستند. از اینرو کشورهای شان هم عقب مانده و هم دچار مشکل های فراوان هستند. بنا بر این، احساس می شود که جوامع دومی باید برای از بین بردن خرافات و کهنه اندیشی های رایج در بین مردمش کار های اساسی و بنیادی را انجام دهند تا از یک طرف تقلید و کور کورانه عمل کردن و باور داشتن را تضعیف و در نهایت از بین ببرند، و از طرف دیگر جامعه ی خویش را به سوی تعقل و روشن اندیشی سوق دهند.

یکی از همان جوامع رده ی دوم جامعهء افغانستان است که خرافات به شکل بسیار وسیع و گسترده در بین مردم عامه جای دارند و زندگی شان را تحت تاثیر قرار داده است. بیشتر از هر کاری مردم افغانستان نیازمند برون رفت از چهار دیواری هایی به نام خرافه و خرافات می باشند که زندگی فردی و اجتماعی شانرا به نوعی صدمه زده و بعد از این هم صدمه خواهد زد. این خرافه ها و باور های بدون استدلال و اندیشه های بی بنیاد، هرچه که باشد باید فرش وسیع اش را از سر زمین ما بردارد و در عوض آنها تعقل و تفکر جای بگیرد.

در قسمت اول بدانیم خرافات چیست و به کدام باورها خرافه گفته می توانیم.

 

خرافات چیست؟

لغت نامه ی اکبر دهخدا خرافات را اینگونه تعریف می کند: خرافات سخنان پریشان و نامربوط ، سخنان بیهوده و پریشان که خوش آیند باشند".(1)

"خرافات از جمله اعتقاداتی اند که بر پایه های غلط و غیر واقعی بنا شده اند".(2)

خرافه عقاید نامعقول است که اتفاقات آینده به وسیله روابط خاصی متاثر می شوند، بدون اینکه یک رابطه ی نسبتی داشته باشند.(3)

"در لغت نامه حسن عمید خرافات جمع خرافه به معنای حدیث باطل ، سخن بیهوده و یاوه آمده است".(4)


  "تعاریفی دیگر از گوشه وکنار جهان نیز وجود دارد از جمله: خرافات عبارتند از اعتقادات ، باورها یاانجام کارهایی که هیچگونه ریشه عقلانی ندارند. خرافات به اسطوره ها و پیشگویی ها مربوط می شوند." (5)
 

نمونه های از خرافات در افغانستان:

ü        چشم زخم زدن یا حسد کردن؛ این باور بیشتر اوقات به خاطر تاثیرات روانی یی که روی افراد می گذارد سبب بیماری ها و مشکلات می شود، چه بسا که در بین افراد روابط را تیره می سازد و کسانی را که به این چیز ها باور دارند، وا می دارد که از شخصی که گفته می شود حسد کرده، نفرت پیدا کند.

ü     "فال و فال گیری؛ اولین کسانی که فالگیری را شروع کردند کولی های فرانسوی بودند و کم کم این کار ها در ایران و افغانستان رایج شد."(6)

ü     در بعضی مناطق افغانستان رایج است که یک ماه خاصی را برای عروسی مناسب نمی داند و می گویند که این ماه خالی است و هرکسی که در این ماه ازدواج کند، صاحب اولاد نمی شود.

ü     تقریبا در تمام قسمت های افغانستان رایج است که هرگاه کسی مسافرت می رود، خانواده اش از دنبالش آب می اندازد و گفته می شود که آب روشنی است و بخیر برود.

ü     باور به این که خنده ی زیاد حتمن دنباله ی خود غم و گریه دارد، نیز نوعی از خرافه است

ü     باور به تعویض، تعویض نویسی، دعا، جادو و جنبل نیز از جمله خرافاتی است که ریشه ی بسیار عمیقی در بین مردم دارد.

ü     باور به این که شب خانه را جاروب کردن گناه دارد و نباید خانه را شب جاروب کرد یا جاروب را اگر به بدن کسی بزنی، عمر او کم می شود.

ü     ناخن های خود را در شب نباید گرفت، ناخن های انگشت های پا و دست را در یک زمان و در یک مکان نباید گرفت، که اینکار گناه دارد و خیر و روزی از آن خانه فرار می کند، اگر گرفته شود باید به اندازه ده قدم فاصله داشته باشد، یا اینکه گفته میشود که گرفته شدگی ناخن ها را باید یک جای جمع کرد واگر جمع نشود و هر طرف افتاده باشد، انسان روز قیامت سرگردان می شود.

ü     باور به خواب دیدن و تعبیر آن خواب که خوب خواهد بود یا بد.

ü     باور به اینکه دیدن زاغ سیاه در هنگام قاغ قاغ کردن سبب غم و اندوه می شود یا یکی از نزدیکان آن شخص می میرد، خرافه ی است که در بسیاری از جا های افغانستان ریشه دارد.

ü     دست بوسیدن، بوسیدن دست بعضی اشخاص که گفته می شود نسب شان به شخصیت های خاص می رسد.

ü     بعضی ها بارو دارند که روح بعضی اشخاص پس در این دنیا می آید و حتی بعضی ها می گویند که اشخاصی را که مرده اند، بعد از مرگ شان دیده اند، که این خود خرافه است.

ü     بعضی جاهای افغانستان این گونه باور وجود دارد؛ هرگاه سر دو شخص باهم برخورد کند، هر دو فورا تف کند، اگر نه هردو دشمن یا دیوانه می شود.

ü     در مزار شریف این گونه باور وجود دارد که هرکس که موترهای خودرو یا موتورسایکل دارد باید حتمن به روضه ی سخی برود، اگر نرود کارش برای روز شنبه رو براه نخواهد شد.

ü     در بعضی جاهای افغانستان باور بر این است که بعد از چهار بجه ی بعد از ظهر و در طول شب پول دادن به کسی بد است، اگر پول بدهد متباقی پولش تا صبح دیگر باقی نمی ماند و مصرف خواهد شد.

ü     باور به اینکه، اگر پلک چپ بپرد، نشانه ی شوم است و اگر پلک راست بپرد نشانه ی خوبی و خوشی است و باید یک کاغذک خورد یا کاه را برای مدتی بالای پلک باید گذاشت.

و صد ها نمونه های دیگر که در بین مردم عامه وجود دارد.

 

       منشاء خرافات:

o       "از نظر روانشناسان، خرافات در مواقع حساس و لحظه های عدم اطمینان و اعتماد بر آینده بوجود می آید، مثلا در ارتباط مسائلی چون تولد، مرگ و مرض و ... تا از این طریق از اظطراب و تشویش رها شده، تسکین خاطر یابند، که این غلط است، اگر بپذیریم که خرافات عامل کاهش دهنده اضطراب است ، بنابراین روشن می شود که چرا طبقاتی از مردم که مدام در معرض خطر قرار دارند از بقیه مردم خرافی ترند و نیز طبق تحقیقات انجام شده افراد فوق العاده متعصب خرافی ترند . طبقات اجتماعی هر چه پائین تر باشند ، شخص خرافی تر است .اما هر چه تحصیلات عالی تر باشد خرافات کمتر و هر چه هوش بیشتر باشد فرد کمتر خرافی می باشد".(7)

o       "منشاء اساسی همان روح و نفس بشر می باشد که در مقابل هیجانات مختلف واکنشهای متفاوتی از خود بروز می دهد و اگر بشر از قدیم الایام این قدرت را داشت که بطور منطقی هیجانات خود را کنترل کند مسلماً خرافاتی در کار نبود . بطور خلاصه می توان گفت که بشر سه عیب بزرگ داشت: یکی اینکه می ترسید، دیگر اینکه زود خیره می شد و حیرت می کرد و سوم اینکه نادان بود".(8)

o       "روح تنبلی که در انسان وجود دارد. و این هم یعنی، ما انسانها تنبلیم و به‌ اصطلاح حال نداریم دنبال علت علمی و عقلانی وقایع برویم. چون با خیال!! همه‌ چیز سریع حل می‌شود".(9)

o       تقلید ها و پیروی های کور کورانه از رفتار و کردار دیگران مخصوصا از پدر، مادر و پدر کلان ها و مادر کلان ها، هم بعضی اوقات مردم عامه را به راه های خرافی و غلط می برد که ریشه ی خرافات را بیش از پیش  وسیع می سازد و خرافات را از نسلی به نسلی دیگر منتقل می سازد.

 

 اقسام خرافات:

§        "خرافاتی که جنبه ی فردی و عوام پسندانه دارد. این گونه خرافات ، عقایدی واهی را در بر می گیرد ، که افراد یا اقلیتهای خاص در یک جامعه به آن معتقد هستند و طبعاً زیان رفتارهای ناهنجار ونگرانی های برخاسته از آنها، ضمن آنکه مستقیماً به خود آن اشخاص خرافه پرست می رسد بطور غیر مستقیم دامن اجتماع آنها را نیز می گیرد". (10)

§        خرافاتی که جنبه ی اقتصادی و سیاسی دارند: سیاسی  و اقتصادی از این لحاظ که بعضی اشخاص از انتشار این خرافات منافع اقتصادی و سیاسی خویش را دنبال می کنند.

§        خرافاتی که جنبه ی اجتماعی دارد، بعضی خرافات برای مقاصد خاصی توسط افراد خاصی به کار برده می شود که "خرافات اجتماعی ، افکار موهوم و علایق و احساسات غیر منطقی است که اکثریت جامعه به آن معتقد و پا بند می شوند و گاه آنگونه از آنها هواداری میکنند که برای حفظ و بقایشان حاضرند جان و مال خویش را فدا سازند" (11).

 

راه های برون رفت از خرافات:

§        در این هیچ شکی نیست که هر قدر سطح آگاهی مردم بالا رود و مردم آگاه شود به همان اندازه خرافات از جامعه دور می رود. پس نیاز است که سطح آگاهی مردم از طریق راه اندازی برنامه های خرافه زدایی و معلومات دهی در مورد خرافات، بالا برده شود.

§        معلمین، محصلین و اشخاص آگاه و متنفذ در مورد اضرار خرافات به مردم معلومات بدهند و  راه های عقلانی ی برون رفت از خرافات را به مردم نشان دهد.

§        افراد آگاه و تحصیل کرده، از طریق برنامه های آگاهی دهی و آموزشی افکار مردم را به طرف تعقل، تفکر و اندیشیدن هدایت نماید، تا از این طریق تقلید کور کورانه از اجداد و افراد اطرف از بین رفته و خرافات به حد اقل اش برسد.

§        در مکاتب  به متعلمین در مورد خرافات و و راه های برون رفت از خرافات آموزش داده شود. و به آنها آموزش داده شود که چگونه عقلانی بیاندیشند.

 

محمدرضا احسان

_____________________________________________

منابع:

1.      لغت نامه ی علی اکبر دهخدا، تهران سازمان لغت نامه ، 1258 – 1334 هجری شمسی



4.     لغت نامه ی حسن عمید، تهران ، امیر کبیر ، 1379 ، ج1، ص 843

5.     خرافات و راه درمان آن، نوشته ی محبوبه احمدی شجاع، مدرسه ی علمیه ی نرجس


7.     خرافات و راه درمان آن، نوشته ی محبوبه احمدی شجاع، مدرسه ی علمیه ی نرجس

8.     همان منبع: خرافات و راه درمان آن، محبوبه احمدی شجاع


10.   خرافات و راه درمان آن، نوشته ی محبوبه احمدی شجاع، مدرسه ی علمیه ی نرجس

11.   همان منبع: خرافات و راه درمان آن، محبوبه احمدی شجاع