Wednesday, January 13, 2016

عکس: بهار لعل


بهار لعل
بهار لعل

عکس: از صفحه عزیزالله سروش

که باز آیم!


عارف کارا



تو را می بینم ای گل دختر خاور، که باز آیم
و می بندیم عهد عشق را از سر، که باز آیم

برایت دو النگو از طلا می آوردم تحفه
و از یاقوت و فیروزه، دو انگشتر، که باز آیم

برایت یک سبد احساس سبز تازه خواهم داد
که وقتی از وفا گیری مرا دربر، که باز آیم

بخواهی آنقدر لب های قندت را ببوسم تا...
شوم من آتش و تو از من آتش تر، که باز آیم

ز هر دو چشم بادام و دو سیب گونه ات گیرم
پیاپی بوسه های داغ ویرانگر، که باز آیم

بسوزم از هجوم هرم آغوشت عزیزم تا...
شوم در پیش چشمت خاک و خاکستر، که باز آیم

اگر چشمانت را حذف کنم!


حسین رامش

اگر چشمانت را حذف کنم!

دیگر شعری نخواهم داشت

تمام سوژه ها در یک غبار سرد خواهد رفت

در آن پائیز نا ممکن

درختی برگ را گویا پی برگرد خواهد رفت

و در یک نیمه شب از خویش

خورشید سکته خواهد کرد

و مهتاب هم پس از ظلمت فرو در درد خواهد رفت

تمام کهکشان محروم، نگاهت را نخواهد زیست

هستی هم که خواهد مرد

و از یاد تمام مرد خواهد رفت

گلستان خسته وارسته، گریبان چاک خواهد کرد

هر آنچه گل

به یغما بسته خواهد شد

هر آنچه لاله در مرداب خواهد زیست و زار و زرد خواهد رفت

خدا هم خسته از خلقت

شبی در آسمان در یک سکوت سرد خواهد رفت


مکتب های ناخیالی/واقعی ما

م. رضا احسان


چندی پیش دفتر حقوق بشر گزارشی را نشر کرد که در آن از وجود مکتب های خیالی در ولایت غور صحبت شده بود. در این گزارش آورده شده بود که در ولایت غور ده ها مکتب و آموزگار خیالی وجود دارد که پول آن ها به جیب افراد زورمند و حتی بعضی اوقات به جیب طالبان می رود.
آقای رحمتی، والی غور هم این خبر را رد نکرده بود اما گفته بود که در جاهای که دولت کنترل ندارد چنین مکتب هایی وجود دارد. آقای صبغت الله اکبری، رئیس معارف غور اما این موضوع را رد کرده بود. بگذریم از اینکه آیا چنین مکاتبی در غور وجود دارد یا نه، اما وزارت معارف به مکتب های واقعی چه کرده است؟
در ولسوالی لعل و سرجنگل، جایی که من به دنیا آمده ام، درس خوانده ام و بزرگ شده ام، اصلا مکتب خیالی یی وجود ندارد، اما مکاتب واقعی از همه چیز محروم بوده اند، امسال در رخصتی ده - دوازده روزه یی که رفته بودم چندین مکتب را از نزدیک دیدم، این مکاتب تا هنوز ساختمان ندارند، اکثر از این مکاتب که 9 صنف داشتند اما چهار تا پنج نفر این مکاتب را اداره می کردند، آیا پنج نفر می توانند یک مکتب متوسطه را اداره کنند؟ بعضی از این مکاتب حتی خیمه هم نداشتند، آیا در اوائل بهار در زیر باران درس خوانده میشود؟ و آیا زیر آفتاب سوزان تابستان درس خوانده میشود؟
از اینها هم بگذریم، با مشکلات داخل معارف این ولسوالی رو برو می شویم، باری برای گرفتن شهادتنامه در وزارت معارف افشار رفتم و گفتم شهادتنامه سال 1391 را می خواهم بگیرم، برایم گفتند هنوز نتایج سال 91 نیامده است، با معارف لعل و غور به تماس شدم، آنها نیز این حرف را تایید کردند.آیا این مشکل از کجا ناشی می شود؟
معارف لعل و سرجنگل میدان بازی سیاسی چند وکیل و چند زورمند شده؛ این موضوع به همه معلوم است و هیچ کسی انکار کرده نمی تواند، در طی یکسال گذشته سه بار آمر معارف ولسوالی تبدیل شد و هر بار شخص دلخواه اشخاص یاد شده باید می آمد. با این بازی های سیاسی، مکاتب و شاگردان به شدت ضربه خوردند و آسیب دیدند، تبدیلی های سلیقوی، منفک کردن های سلیقوی و بازی های عجیب و غریب، هم به تمام معلمین و هم به شاگردان مکاتب آسیب رساند. نه ریاست معارف در این قسمت کار بنیادی یی کرده و نه وزارت معارف. آیا این مردم و این مکاتب مستحق چنین ظلمی است؟
از همه که بگذیم، واقعیت این است که مکاتب خیالی نداریم اما مکاتب واقعی ما شدیدا آسیب دیده، نه خیمه و ساختمان دارند، نه معلم دارند و نه کتاب و قرطاسیه 
...
عکس های ذیل تعدادی از این مکاتب را نشان می دهند
مکتبی در ولسوالی لعل و سرجنگل

مکتبی در ولسوالی لعل و سرجنگل

مکتبی در ولسوالی لعل و سرجنگل