Tuesday, December 9, 2014

جوانان لعل و سرجنگل بجای نقد و انتقاد از یگدیگر به یکدیگر دشنام و ناسزا میگوید!

نویسنده: سید رحیم رها

ولسوالی لعل و سرجنگل از سالیان طولانی به این طرف محل رویارویی جناح های سیاسی بوده است، در گذشته بنابر اقتضایی شرایط این رویارویی به شکل خشین آن صورت میگیرفت که ماشاهد جنگ های شدید بین طرف داران احزاب مختلف، مجاهدین و حکومت کمونیستی وگروهای محلی و طالبان در گذشته بوده ایم، نتیجه این جنگ ها ریختن خون جوانان، خرابی ها، ظلم و ستم و سایر مشکلات بود که از طرف این گروها برای مردم این ولسوالی ایجاد مگردیدند.
باورق خوردن تاریخ در کشور آرایش های سیاسی در این ولسوالی نیز تغیر شکل کرد، با آنکه چهره های سابقه کماکان در قدرت باقی ماند اما شیوه رقابت و رویایی اینها به شکل بنیادی تغیر کرد، باگذشت زمان بعضی چهرهای جوان، پیروان بعضی احزاب جدید وارد دنیایی سیاست در این ولسوالی شدند.
بر همه معلوم است که در دنیایی امروزی کسی بخاطر ایدئولوژی، عقاید، افکار، دین و مذهب وارد رقابت هایی سیاسی نمیشود، بلکه همه در تلاش اند تا از طریق ایجاد احزاب، انجمن ها، اجتماعات و گروهای سیاسی در پی کسب قدرت بیشتر و از این طریق در پی تأمین منافع اعضایی تیم، گروه و حزب خود میباشند. معمولاً در شیوه ای برخورد و رویارویی گروهای سیاسی تلاش میکند از طریق ارئه طرح ها، نظریات و پلان ها برای خدمت بهتر به مردم، بازسازی، ایجاد زمینه های بهتر اموزیشی، فراهم ساختن زمینه زندگی بهتر به مردم اعضای جامعه به بطرف داری از خود مجاب سازد.
در این میان خیلی معمول است که این گروها به نقد و انتقادی طرح ها، پلانها و نظریات گروهای رقیب میپردازند، این شیوه در جوامع دموکراتیک کاملاً معمول و یک طریقه انسانی برخورد گروها سیاسی با یکدیگر است. این رویکرد گروهای سیاسی در یک جامعه سبب بوجود نظریات بهتر، طرح ها و پلان های بهتر در زمینه ای خدمت به مردم، ایجاد فرصت هایی زندگی بهتر و در نهایت سبب بیشتر شدن تلاش این گروها در راستایی خدمت به مردم میشود.
از ویژه گی های اساسی یک رویکرد سیاسی سالم و انسان مدار این است که هیچ یک از طرفین برای نقد طرف مقابل به شیوه های غیر انسانی متوسل نمیشوند و از توهین، تحقیر، دشنام و بی احترامی به شخصیت ها خود داری میکنند، اما نظریات، کم کاریها، وعده خلافی ها، طرح ها و پلانهایی آنها را به یک شیوه ای انسانی، منطقی، علمی، در چوکات اصول علمی، عقلی بدور از احساسات، تعصب به نقد آن میپردازند.
دلیل این روی کرد این است که در یک جامعه ای دموکراتیک سیاست مداران دشمنان خونی، متجاوز برمال و جان و ناموس ویا بقول معروف "پدر کشته های" یکدیگر نیستند، بلکه آنها برای تصاحب قدرت از طریق یک پروسه دموکراتیک به هم به رقابت میپردازند و مردم نیز بطور کاملاً آزاد با دیدن نظریات و طرح های طرفین به یکی از این گروها اجازه میدهند که قدرت را تصاحب نموده و برای خدمت به مردم کمر همت ببندند.
اما متأسفانه در ولسوالی لعل و سرجنگل فرهنگ نقد و انتقاد از چهره های سیاسی کاملاً شیوه های غیر انسانی بخود گرفته است، جوانان طرفدار این سیاست مداران در شبکه های اجتماعی بدون در نظر داشت ارزش های انسانی، اخلاقی، دینی، مذهبی و عرف و عنعنات برای نقد طرف مقابل به شیوه های غیر انسانی متوسل شده و به توهین، دشنام و ناسزا گویی سیاستمداران میپردازند، حتی در بعضی موارد دیده شده است که طرفداران دو گروه به دشنام و نا سزا گویی یکدیگر پرداخته اند.
با کمال تأسف باید بگوییم که این ها کسانی هستند که قشر تحصیل کرده و باسواد جامعه را تشکیل میدهند، وارد ساختن ادبیات پرخاش گرایانه در گفتمان های سیاسی آنهم توسط نسل آینده ساز، نسل روشن، جوانانیکه انتظار جامعه از آنها این است که در مسیر متفاوت از گذشته گان گام بردارند، خیلی متأثر کننده است. به باور من چنین پرخاش گرایی در زمینه نقد و انتقاد از طرف مقابل میتواند چند تا دلیل داشته باشد:
1 - نادانی: عدم فهمو درک عمیق و برداشت نادرست از شیوه مبارزه و رقابتهای سیاسی در یک فضای آزاد و دموکراتیک برای رسیدن به قدرت که حق تمامی شهروندان است.
2 - تعصب: اینها کسانی هستند که احساست پاک شان مورد سوءاستفاده سیاستمداران قرار میگیرد، سیاستمداران همیشه برای رسیدن به قدرت از سیاست " تفرقه بینداز و حکومت کن" استفاده نموده اند، اما استفاده از تفرقه اندازی بین مردم و مخصوصاً در بین جوانان برای رسیدن به قدرت در لعل و سرجنگل به درستی جواب داده است.
3 - ضعف و ناتوانی:سخن یکی بزرگان است که میگوید "برای کسیکه منطقش در زمینه ای استد لال میلنگد، متوسل شدن به خشونت و پرخاش گرایی بهترین راه گریز از پذیرفتن ضعف و ناتونی است" اینها کسانی هستند که در زمینه ای استدلال علمی و منطقی ضعف خود را قبول کرده، حرف هایشان تمام شده و به آخرین گزینه که پرخاشگرایی و ناسزا گویی است به عنوان یک راه فرار از پذیرفتن ضعف و ناتوانی خود متوسل میشوند.
4 - ذلت پذیری:دلیل عمده ای دیگر قبولی ذلت توسط جوانان است، بیکاری، مشکلات اقتصادی، بی سرنوشتی، عدم توانای در انجام مسئولیتها، ناامنی ها، فقر از جمله معضلات است که جوانان را دچاریأس، حقارت های درونی، عدم داشتن اعتماد بنفس و سرخوردگی ها میکند. این مشکل زمانی جدی تر میشود که جوانان توانایی حل معضلات را در خود نمیبینند. پس زمانیکه یک سیاستمدار حتی کوچکترین لبخند بطرفش میزند، ویا در قسمت پیدا نمودن وظیفه و حل مشکلاتش کوچکترین همکاری همرایش میکند، اینها چنان خود را میبازد که بدون درنگ سرتعظیم فرود آورده و باداری آن و غلامی خود را قبول میکنند. این است وقتی میبیند که در جامعه کسانی هم هستند که مخالف آقایش حرفی میزنند ویا کاری انجام میدهند، به ناسزا گویی، پرخاش گری و دشنام دادن مخالفین آقایش میپر دازد تا باشد کاری برای جلب توجه و کسب رضایت آقایش انجام داده باشند.
دلیل چنین کاری هرچه باشد عواقب خطر ناک برای همه قشر تحصیل کرده و جوان ما خواهد داشت:
اولین پیامد این عمل کردها این است که مردم اعتماد خود را نسبت به نسل جوان و تحصیل کرده از دست میدهد، مردم به این طبقه بعنوان افراد ذلیل، بی حیثیت، فاقد شخصیت، آله ای دست سیاست مداران خواهد نگرست.
دومین پیامد سنگین این رویکرد جوانان بر جامعه این است که جوانان بجای اینکه بحیث یک وسیله فشار برای اصلاح مسئولین، رهبران و سیاستمداران عمل کنند، به عنوان چاپلوسان و متملقان اینها عمل میکنند. این گونه عمل کرد جوانان نه تنها سبب آوردن اصلاحات در جامعه نمی شود، بلکه مانه بزرگ در مقابل اصلاحات خواهد بود.
جالب این جاست که رهبران گروهای سیاسی در لعل و سرجنگل از همدیگر دارای امتیازات خاص نمی باشند، همه برای تأمین منافع اطرافیان خود تلاش میکنند، همه عاشق قدرت اند، گذشته همه کماکان یک سان اند، هیچ کدام از این سیاستمداران دارای یک طرح، پلان ویا صاحب اندیشه ای نیستند که نسبت به دیگران یک امتیاز تلقی شود و همه بصورت جدی قابل نقد اند، این سیاستمداران معارف را به میدان رقابت و زور آزمایی تبدیل کرد، هیچ کدام یک کار بنیادی در ساحه ولسوالی انجام نداده است، همه تلاش نموده است که بجایی خدمت به مردم دستگاهایی تبلیغاتی دروغ و پروپاگند ایجاد کنند تا اذهان مردم ساده را طرف خود بکشانند، همه تلاش نموده تا برای رسیدن به قدرت به هر وسیله ای متوسل شوند، ولو به ضرر جامعه تمام شود که نمونه خوب آن دامن زدن به تعصبات قومی میباشد و هیچ کدام از این چهره ها از این امر مستثنی بوده نمیتوانند.
من نمیخواهم بگویم که ما جوانا نباید با سیاستمداران کار کنیم ویا با آنها کنار نیاییم، چون در جامعه ای که جنرال دوستم فرد دوم کشور باشد و مارشال فهیم، سیاف، اسماعیل خان، گل آغاشیرزی، عطامحمد نور، احمد ولی کرزی، .... به عنوان بازیگران درجه یک عرصه سیاسی کشور ما باشند، ماهم مجبوریم با "بحر، اعتمادی، یوسفی، روقیه، کوهستانی ..." کنار بیاییم، اما باید متوجه باشیم که در همکاری و تعامل با سیاست مداران نباید به اندازه ضعیف عمل کنیم که با ما مثل نخهای سگرت برخوردکنند، تا هر لحظه که بما نیاز دارند، مارا استفاده کنند و زمانیکه کارشان تمام شد در زباله دانی بیندازند.
سید رحیم(رها)

No comments:

Post a Comment