Thursday, December 13, 2012

زمان از جوان انتقام می گیرد

زمان از جوان انتقام می گیرد:
نویسنده: قربان (الفت)

طبیعت وقتی طراوت دارد که بوستان طبیعت آراسته با غنچه باشد و بهار وقتی پر شکوه است که جوانه ها از زمین به چهره ی قشنگ خنده کنند؛ و باران زمانی اهمیت دارد که برای رفع تشنگی گلها آغاز بارش نماید و دنیایی آدمی وقتی زیبا است که به نسل جوان اهمیت میدهد و بیشتر به اندیشه ی نسل که چون کوه اقدام به ایستاده گی در مقابل تحول مینماید.
جوانی که گاه صدای ناله ی مظلومیت در بطن حیات خود سر می دهد وگاهی زمان با گلوله خصمانه به صدای ترقی خواهانه این نسل جواب می دهد و گاهی برای حل قضایای مجهول دشمنان این ستاره تابان می آید و بعد از حل مشکلات خویش فروغ این ستاره را خاموش می کنند وگاهی لباس جوان را برای رسیدن به مقاصد شوم شان با خون او رنگین می کنند.
ولی ای جوان آگاه باش تویی که انعکاس دهنده فریاد هابیلی؛ و تویی که چون موسی کاخ فرعون زمان را سرنگون می کنی، تویی که چون ابراهیم بتخانه نابود می کنی، تو در حقیقت عیسی یی هستی که به جامعه روح میدهی و مائده رحمت خداوند به خاطر تو در زمین نازل می شود، گر چه امروز در چنگ قابلیان زمان اسیر گشته ای اما هوشیار باش آله دست دیگران قرار نگیری؛ چرا که زمان برای تغییر مفکوره ات سخت در جدال اند، تو آنگونه باش که گل برای لطافت طبیعت است، تو آنگونه باش که خورشید است، تو آنگونه مقاوم باش که کوه در مقابل زلزله است، تو آنگونه باش که یوسف و هامون و نوکران او برخورد دارد، تو آنگونه باش که موسی با فرعون است، تو آنگونه باش که محمد با قریش است و تو آنگونه باش که اسماعل با خدایش است و با گردن کج در برار کارد توحید قرار می گیرد تا فرهنگ خود گذری ترویج نماید.

گاه قصابان خون آدمی احساسات این توده ای فدا کار را در قبضه تفنگ تحویل می گیرند، گاه وادار به جبر غرض اجرای کارهای غیر عاطفی و حیوانی میکنند، در اکثر وقت جوان را عامل انتحار تربیه می کنند و این زورق قشنگ را تبدیل به کوسه ی درنده می نماید که در بحر حیات خود کشتی نجات بشریت را واژه گون سازد و از دایره دید این جوان جز خون انسان و پول حرام چیزی دیگری به دست نمی آید و گاه چون ببر درنده در جزیره حیوانات قرار می گیرد که وظیفه اش بلعیدن آدمی و استعدادها باشد؛ ای زمان من از تو سوال دارم تو چه می خواهی از گل بوته های نسل آدمی افغانستان، چرا نمی گذاری چون محمد جوان به مسئولیت های اصلی خویش عمل نماید و زنده به گور کردن انسان ها را مردود داند، چرا نمی گذاری جوان ادیسون باشد که برق نگاه او روشنایی چشم دیگران باشد و چرا نمی گذاری چون محمد بن موسی پرده از مجهولات معادلات زنده گی بردارد و چرا نمی گذاری جوان چون ارسطو تقسیم اوقات زیستن را برای بشریت آماده سازد و چرا نمی گذاری تا این جوان مثل رازی کاشف الکول برای تداوی زخم های کشور باشد؟ تا چه وقت انتقام از نسل جوان در مذهب تو روا است؟

No comments:

Post a Comment