Tuesday, December 25, 2012

زندگینامهء عزیز طغیان




33 سال از شهادت روشنفکر، مورخ و انقلابی فرهیخته هزاره و یکی از اولین رهبران نهضت چپ انقلابی افغانستان عزیز طغیان میگذرد. شاید برای بعضی از خواننده گان این متن عزیز طغیان چهره ناشناخته ای باشد و کمتر کسی از نقش او در راستای ایجاد نهضت آزادی و عدالت در افغانستان باخبر باشد. عزیز طغیان که در تاریک ترین دوره تاریخ مردم خود سر از زیر یوغ استثمار و استبداد بر آورد، بدون شک یکی از ستاره های درخشان نهضت خودآگاهی هزاره و جنبش عدالتخواهانه در تاریخ افغانستان است.
شهید عزیز طغیان در سال 1328 هجری خورشیدی در ولسوالی لعل و سرجنگل ولایت غور بدنیا آمد. پدرش وکیل خادم بیگ یکی از چهره های سرشناس و متنفذ آن زمان هزاره جات بود. وکیل خادم بیگ یکی از بزرگان قبیله نوروز بیگ از جمله قبایل سلحشور و سرشناس هزاره های سرجنگل بود. پدر کلان عزیز طغیان میر کلبرضا بیگ یکی از افسانه های هزاره آن زمان بود که بخاطر ایستاده گی در مقابل خیل های کوچی و سپری نمودن سال های طولانی در زندان دهمزنگ، چهره تابناک و نیروبخش برای هزاره آن روزگار بود.
و اما  طغیان، پدیده و نسل جدیدی بود. هر چند به یک خانواده با شرف و دارای نام و نشان تعلق داشت، عزیز جوان که در لیسه غازی کابل و دانشکده ادبیات دانشگاه کابل متأثر ازمائویسم انقلابی با جریان شعله جاوید آشنا گردید ، برای درد مردمش داروی دیگری تجویز کرد. هرچند مبارزه با ستم ملی و استبداد سلطنتی جزئی از فرهنگ خانواده گی طغیان شهید بود، او اما تحت تأثیر جوِ آن زمان راهی راه پرخطر انقلاب توده ای گردید. در اندیشه انقلابی وی، رهایی از استبداد فقط با لرزاندان پایه های آن در سطح توده ای ممکن بود.
 جوان توانمند و ورزشکار همراه با مطالعه وسیعی از تاریخ، فلسفه و ادبیات تبدیل شد به یک انقلابی ای که آمیزشی بود از سایر خصوصیات ایده آل یک فعال چپگرا. عزیز طغیان فقط یک تئوریسین کتابخانه یا همان کرم کتاب نبود. او در حالیکه مولد اندیشه و کار های فرهنگی مانند ترجمه کتاب معروف تیمور خانوف «تاریخ ملی هزاره» بود به فعالیت فزیکی و حرکت های عملی انقلابی باورمند بود. با برادر کوچک اش کریم، طغیان شهید به فراگیری ورزش تکواندو نیز پرداخت و حتی شهادتش نیز در حال انجام فعالیت عملی ضد حکومت حفیظ الله امین به قوع پیوست.
وی که فعالیت های سیاسی و زیر زمینی خود را در زمان دیکتاتوری داود خانی آغاز کرد، با روی کار آمدن نظام کمونیستی خلقی نه تنها آرام ننشست بل بر فعالیت های روزافزون خود افزود. به گفته منابع نزدیک به طغیان در دوران حکومت 11 ماهه تره کی وی تحت تعقیب مکرر نظام حاکم قرار داشت و بارها با زرنگی و تدبیر خاصی که داشت از چنگ ماموران حکومتی فرار کرد.
بتاریخ 21 سنبله 1358، عزیز طغیان در حال انسجام فعالیت های ضد دولتی در شهر کابل توسط گماشته های «کام» یا همان استخبارات خلقی حفیظ الله امین به ضرب گلوله ناجوانمردی به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد!
آنچه عزیز طغیان را از بسیاری نویسنده گان و روشنفکران هم عصرش متمایز میسازد، عملکرد انقلابی اش در قابل شخصیت فردی اش و جامعه اش می باشد. هر چند او در یک زمان بغرنج بدنیا آمد و رشد کرد و مرگ فرصت اش نداد تا کار های بزرگتری که حتما از عهده اش بر می آمد، انجام دهد، شخصیت اش از دیدگاه های زیادی قابل ستایش است.
طغیان در میان چهره های انقلابی آن زمان از نظر استقلالیت فکری و شجاعت رفتارش استثناییست. او بدون حمایت دربار شاهی یا کدام کشور خارجی از پی آن می بر آید تا نظام حاکم را ساقط نموده، عدالت و مساوات را اجرا کند. کسانیکه با تاریخ آشنایی دارند می دانند که این چنین شعله های کوچک اما تابان اند که آفتابی میشوند برای آینده یک مردم. ازین لحاظ طغیان شهید را میتوان با بگهت سنگ هندوستانی مقایسه کرد.جوانی که نه بخاطر سهمیه های روبلی روسی یا ین چینی بل بخاطر اینکه با ماهیت نظام سرمایه داری مشکل دارد، سوسیالیزم را اساس مبارزه اش بر علیه انگلیس قلمدادمیکند و در همین راستا در اوج جوانی به چوبه دار میرود. هرچند بگهت سنگ از بسا سطور تاریخ افتاده اما منتقدان عادلتر روز درک میکنند، جنبشی که بگهت سنگ بوجود آورد، انرژی ای را در میان جوانان هندی ایجاد کرد که حتی گاندی در خلق چنین نیرو ناتوان بود. نهضت جوانی که هند را از یوغ استعمار نجات داد، مرهون حرکت های خرد و کوچکی مانند بگهت سنگ و امثال وی بود.
در راستای هویت یابی هزاره (از ویرانه گی ارزگان تا حماسه های کابل و بامیان) نیز، عزیز طغیان یلیست گردن فراز. او اولین اثر علمی در مورد هزاره ها را ترجمه میکند که خود در آن روزگاری تاریک اقدامیست نهایت عظیم. اعتقاد طغیان به فعالیت چریکی و نظامی بر علیه دولت وقت خود جرقه ایست برای وجدان هزاره که او نیز توان برداشتن تفنگ نه بخاطر راندن گرگ و کوچی بل برای سرنگونی تخت خود شاه و رییس جمهور کابل را دارد. پیش از عزیز طغیان ظاهرا گاوسوار تنها کسی بود که چنین اقدامی را مرتکب شد. پس نقش طغیان در ایجاد نهضت تفنگدار هزاره که پس از سال های دراز در همان کابلی که طغیان جام شهادت نوشید، تبدیل به حماسه ای شد که ما بنام «مزاری» میشناسیم، نیز قابل درک و پذیرش است.
همچنان در اینجاست که عزیز طغیان را نه بعنوان یک انسان ماوراءالطبیعه چنان که مروج روزگاراست، بل بعنوان یک انسان پر تلاش که خواست سرنوشت خود و مردمش را تغییر دهد بشناسیم. اگر هر جوان هزاره مانند طغیان تحصیل کند، مانند او درد داشته باشد و مثل او دست به عمل شود؛ آیا روزگاری بس زیبایی در انتظار ما نیست!

اکبر شادمان / سرپل
منبع: جمهوری سکوت

No comments:

Post a Comment